یکی از اساسی‌ترین امتیازاتی که انسان در عصر جدید بدان می‌بالد و آن را مایه‌ی ارجمندی خود می‌شمارد آزادی است. بدین معنا که آدمی در دوران مدرن خود را فراتر از آن می‌داند که یوغ بردگی بر پای خود ببیند، حلقه و بندگی بر گوش خود احساس کند و همواره به صورت‌های گوناگون با این فخر فروشی بشر مواجهیم که عزت خود را در آزادی یافته است؛ اما جای تأمل است که آیا بشر کنونی به واقع آزاد است و خود را از بردگی رها ساخته است؟
 ما در عصری هستیم که ادعای آزادی و حریت چنان شرق و غرب را فراگرفته و همگان را با باده‌ی مستانه‌ی خویش مسحور ساخته است که اگر انسان را مخاطب قرار دهیم و بگوییم که؛ ای انسان تو برده هستی و در عصر بردگی به‌سر می‌بری اعجاب و خشم آدمی را به همراه خواهد داشت و نفرتی عجیب در وجود او ایجاد خواهد شد و این در حالی است که ادعایی به گزاف نگفته‌ایم.
 برای بررسی این مبحث لازم است معنای صحیح عبودیت (بندگی) و حریت (آزادی) را دریابیم و در پرتو آن بندگی و آزادی آدمیان این عصر را داوری کنیم.

عبودیت
 عبودیت در لغت به معنای بردگى و برده شدن، اطاعت كردن، فرمانبردارى و عبادت به معنای نهایت تذلل و بندگی است که در برابر بزرگ‌ترین مالک و صاحب بالاترین فضیلت‌ها که خداوند است اعمال می‌شود.
 باید دانست که بندگی دو گونه است: بندگی مذموم و بندگی ممدوح
به منظور ارائه‌ی تعریفی جامع از این دو نوع بندگی لازم است معبود (بندگی شونده) را تعریف نماییم. هم‌چنان که عبودیت دو گونه دارد، معبودها هم دو قسمند؛ معبود برحق و معبود باطل.
 اگر به معنای عبودیت و عبادت برگردیم می‌بینیم که به معنای خضوع و فرمانبرداری از برترین و با فضیلت‌ترین موجود هستی است که پرواضح است جز مالک و خالق هستی دیگری را سزاوار این توصیف نخواهیم یافت؛ بنابراین معبود بر حق تنها خداوند بزرگ و بلند مرتبه است و اگر این تذلل و خواری و... در برابر موجود یا بهتر است بگوییم موهوم دیگری اعمال شود که آن ویژگی‌ها را نداشته باشد این معبود دروغین هر که و هر چه باشد معبود باطل خوانده می‌شود.
 با این توضیح در می‌یابیم که بندگی مذموم، اطاعت، فرمانبرداری و اظهار عجز از کسی است که منبع فیض و واجد ملک و صاحب قدرت لایزال نیست. بندگی ممدوح روی آوردن به درگاه خالق، مالک و قادر مطلق و حقیقی است که هر آنچه در هستی است سر بر آستان بندگی او می‌ساید و به تسبیح او می‌پردازد.
(وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ)
 مشکل اساسی‌ای که انسان امروزی با آن مواجه است؛ آن است که دچار فریبی بزرگ شده است و به نام آزادی و حریت انسانی در دام بردگی مدرنی افتاده است که بسیار پیچیده‌تر و نامیمون‌تر از نوع پیشین آن است؛ و آن عبارت است از: خضوع و خواری و سرافکندگی در برابر خدایان ناحق و استکبار و برتری جویی در مقابل پروردگار حقیقی.
 اولین پیام دین که همراهی با آن انسان را کرامت و بزرگی می‌بخشد؛ نه گفتن به معبودهای نادرست و باطل و آری به معبود حقیقی است که در کلامی کوتاه و بلیغ جمع شده است و آن این است که: لا الله الا الله، در واقع آزادی حقیقی اتصال و اتکال به پروردگار راستین و رهایی یافتن از قیود و زنجیرهای بندگی غیر اوست و بندگی حقیقی و آزادی حقیقی دو روی یک سکه‌اند و بندگی باطل و آزادی دروغین نیز دو روی سکه‌ای دیگر.